گفتگو با احمد منتظری و محسن سازگارا

۱۳۸۳ دی ۶, یکشنبه

احمد منتظري، فرزند آيت الله منتظري روحاني ارشد شيعه اعلام کرد: نظر پدرش را در خصوص مخالفت وي با برپايي يک رفراندوم در زير نظارت سازمان ملل متحد اشتباه فهميده است و پدرش با چنين طرحي مخالف نيست. با اين حال احمد منتظري تاکيد کرد پدرش کماکان با طرح اخير به دلايل نحوه برگزاري آن مخالف است، هرچند با انديشه رفراندوم مخالفتي ندارد. محسن سازگارا، يکي از مبتکران طرح رفراندوم در مصاحبه با رادیو فردا مي گويد: پرسش از مرجع تقليد در اين موارد هرچند لزومي ندارد اما اهميت سياسي دارد. وی می گوید: ابراز نظر آقاي منتظري مهم است و مي تواند نشان دهد در عالم نظر، نظر ديگري هم هست و هيچ نوع مغايرتي با شرع و دين ندارد. ماه منير رحيمي (راديو فردا): احمد منتظري فرزند آيت الله حسينعلي منتظري از مراجع تقليد شيعه و سرشناس ترين روحاني منتقد رهبران سياسي ايران تصريح کرد که سخن آيت الله منتظري درباره طرح پيشنهادي رفراندوم آنگونه که پيشتر اعلام شده نيست. شماري از فعالان سياسي و دانشجويان ايراني چندي است پيشنهاد داده اند قانون اساسي جمهوري اسلامي با نظارت نهادهاي بين المللي در ايران به همه پرسي گذارده شود. نظر آيت الله منتظري در اين باره يک بار در رسانه ها موافق و يک بار از زبان فرزند و رئيس دفتر وي احمد منتظري مخالف اعلام شد. اما احمد منتظري با اعلام به راديو فردا گفته هاي خود را چنين اصلاح مي کند:
احمد منتظري: چيزي که من توضيح دادم که ايشان نظارت سازمان ملل را مخالفت کردند، اين ظاهرا ساخته ذهن من بوده و من اشتباه کرده بودم و اين را يکي از دانشجويان به من تذکر داد و من وقتي از آيت الله منتظري پرسيدم، ايشان گفتند بله، در اين مورد حق با دانشجويان است. آن وقت من يک اطلاعيه نوشتم که اين مسئله را جبران کند و آن را براي شما مي خوانم.

بسمه تعالي. اين جانب احمد منتظري در تاريخ 2/10/83 در مصاحبه با راديوفردا و در تاريخ 3/10/83 در مصاحبه با راديو بي بي سي گفتم که علت اصلي مخالفت آيت الله منتظري با طرح رفراندوم دانشجويان نظارت سازمان ملل متحد بوده است. يکي از دانشجويان حاضر در جلسه ملاقات با آيت الله منتظري با اينجانب تماس گرفت و گفت چنين نبوده است و معظم له با نظارت سازمان ملل مخالفتي نکرد. اين جانب مسئله را با آيت الله منتظري مطرح کردم. ايشان فرمودند اصل رفراندوم حق مردم است ولي من نسبت به نظارت سازمان ملل نفيا و اثباتا چيزي نگفتم. والسلام. 6/10/83 - احمد منتظري.
م . م . ر: بنا بر بيانيه احمد منتظري، آيت الله منتظري تنها در بخش نظارت سازمان ملل خواستار اصلاح نظر خود شده است. به عبارتي حضور ناظران سازمان ملل را با دخالت نيروهاي نظامي خارجي در يک کشور برابر ندانسته است. به هر روي آيت الله منتظري بر درستي اصل همه پرسي براي تعيين حکومت بار ديگر تاکيد مي کند، اما به گفته احمد منتظري پدر وي شرايط کنوني در ايران را براي انجام پيشنهاد منتشرشده در سايت 60ميليون دات کام مناسب نمي داند.
احمد منتظري: رفراندوم را ايشان از ساليان قبل مطرح کردند، ايشان هميشه طرفدار رفراندوم و همه پرسي و دخالت حق مردم بود به عنوان کساني که صاحبان مملکت هستند، ولي با اين طرح دانشجويان اخير که همان 60 ميليون دات کام من در آن جلسه بودم، ايشان مي گفتند حالا وقت اين حرفها نيست و الان زمينه به هيچ وجه مناسب نيست براي اين طرح مخصوصي که داشتند، نه اينکه با کل رفراندوم موافق باشند يا مخالف.
م . م . ر : نظر آيت الله منتظري درباره پيشنهاد رفراندوم زماني مطرح شد که شماري از فعالان سياسي دانشجويي ايران در اين مورد از وي استفتا کردند. بسياري از معتقدان به نظام سياسي مستقل از مذهب اين پرسش را پيش مي کشند که اساسا چرا بايد براي نظرسنجي دموکراتيک از مردم، تاييد يک فقيه را خواست. در اين خصوص با مهندس محسن سازگارا گفتگو کردم که از منتقدان سرشناس قانون اساسي جمهوري اسلامی و نخستين امضاکنندگان فراخوان همه پرسي در ايران به شمار مي رود. وي ترديد دارد که نسل کنوني ايران اساسا حکم دادن مراجع ديني در مسائل کشوري را قبول داشته باشند. با اين حال مهندس محسن سازگارا نظرسنجي از آيت الله منتظري را راجع به اين طرح مهم مي داند.
محسن سازگارا: من فکر مي کنم با توجه به فتواي آقاي منتظري که ايشان منشا حقانيت حکومت را در زمان غيبت امام زمان راي مردم مي دانند، در نتيجه فتواي ايشان فتوايي است که در آن انتخابات و راي مردم حرف اصلي را مي زند و به اين ترتيب کسي نمي تواند ادعا کند که مثلا چون من روحاني هستم يا ولي فقيه هستم يا هر سمت ديگري دارم يک حقانيتي از يک جاي ديگري آوردم غير از راي مردم. از اين حيث من فکر مي کنم ابراز نظر آقاي منتظري مهم است و به هر حال مي تواند نشان دهد نخير در عالم نظر، نظر ديگري هم هست و هيچ نوع مغايرتي با شرع و دين ندارد.

قماري ديگر

۱۳۸۳ مرداد ۵, دوشنبه

ولي آنقدر منتظر ماندم که ديگر فقط پيري برايم مانده و البته يک مرد.
هفده سال پير شدم. هفده سال تپيدم و لرزيدم و گريستم که مبادا برود، که مبادا نماند، مبادا نيايد ...
ولي شايد که اين يکي فرزند عشق باشد.
و پس از هجده سال هوس قمار ديگر به سرم زده.

ترانه

۱۳۸۳ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

فيلم من ترانه پانزده سال دارم را تازه ديدم.
دختري که مادرش مرده و پدرش در زندان است، براي تامين زندگي خود و مادربزرگش، در يک عکاسي کار مي کند. عشق جوان همسايه ي فرش فروش را مي پذيرد و چون دبيرستان مي رود، تنها عقد شرعي مي کنند. زندگي شان ادامه نمي يابد. پس از طلاق متوجه مي شود حامله است. نه مي تواند براي بچه شناسنامه بگيرد و نه جامعه او و فرزندش را قبول مي کند و نه حتي خانواده ي پسر زير بار اين بچه مي روند. تنگنه ي اقتصاد هم سخت تنگ است.
و اکنون چه کند با همه ي اين موانع بر سر يک غريزه ي تا اين اندازه طبيعي و حقيقي ؟
مهمترين قوت فيلم را در پرداختن سينما (به قول مسيحا در جايگاه تاثيرگذارترين رسانه در کشورهايي چون ايران) به يک تابوي اجتماعي دريافتم؛ به نظر مي رسد مقصود کارگردان اساسا طرح مساله ي زني است که بدون پشتيباني و معرفي مردي، بخواهد بچه دار شود. و اگر ترانه با امير شرعا محرم يا زن و شوهرند، و اصطلاحا بچه «حلال زاده» شمرده مي شود، احتمالا پوششي است براي خروج از محدوديت هاي جمهوري اسلامي و راهي براي گرفتن اجازه ي اکران فيلم. شاهد اين امر، شايد سرنوشت مريم، زن جوان ديگري است که دختر «نامشروع»ش را به بهزيستي سپرده! از سر هزار ناچاري؛ فقر و بي خانماني و خجالت و معضلات قانوني و...
اجبار يا محافظه کاري آقاي صدرعاملي در رک نگفتن وجود همخوابي هاي بين غير از زن و شوهر و بچه هاي پدرگمنام را مي توان فهميد و چشم پوشي کرد؛ همينطور چند ناسازگاري که داستان فيلم با قوانين واقعي دارد: زني در ايران مي تواند از اداره ي ثبت احوال به دلخواه خود و به نام خود براي فرزندش شناسنامه بگيرد و جلوي نام پدر را خالي بگذارد؟!
به هر روي، ساختن و نشان دادن اين فيلم حتي با همين دست اندازها، بسي بهتر از در ترس و تاريکي و توهم گذاشتن اين پديده ي اجتماعي است. واقعا در ايران اگر زن مجردي بچه دار شود چه کند؟ اگر به هر دليل نتواند يا نخواهد ثابت کند پدر فرزندش کيست، بايد بميرد يا فرزندش را بکشد يا تمام حيثيت و در اصل زندگي عرفي و اجتماعي خود و فرزند را با صد ديوار زمخت و کور قانوني روبه رو ببيند. جز اين است؟
ديگر بخش اين فيلم که توجهم را گرفت، قوت غريزه ي فرزندخواهي و سپس عشق به وجودي که بخشي از زن است، که بسيار تواناتر از عرف و قانون و مشکلات همه جانبه اش مي خيزد.
و براي يک زن واقعا فرزند، فرزند است و اين که پدرش کيست، در عاطفه ي مادري زن به بچه اش، چه تاثيري دارد؟ چه بسيار زن، فرزندي را پرستيده که از موجودي به نام پدر فرزندش، منزجر است؛ کسي که تنها به اندازه ي شايد کمتر از نيم سلول در فرزند سهيم است، چه نقشي در ساختن عشق مقدس مادري دارد؟ من کمترين اعتقاد را به امر مقدس دارم و اين همان نادر استثناء است.

ديگر اينکه کارگردان، به رغم اين که شنيده ام خود از مذهبي هاي حوزه ي هنري است، خواسته يا ناخواسته شديدا عجز دين را در برابر معضلات اجتماعي به تصوير مي کشد. درست نفهميدم خانم کشميري، مربي امور تربيتي مدرسه، يعني يک زن مذهبي و حزب اللهي است، يا از هواداران «فمينيسم اسلامي»؟ به هر روي فيلم ساز حسابي به اين دو گروه تاخته است که خود چه مي کنند و چه مي نمايند؟
اما علاوه بر سوژه ي اصلي، يک نکته ي ظريفي هم در فيلم ديدم؛ گاهي کسي آدم را مي خواهد، ولي هرگز فرصت يا شهامت بروز آن را نمي يابد. گاهي عشقي براي هميشه شايد سربسته بماند يا زماني آشکار شود که ديگر بسيار دير است. گاهي عشق ناکام مي ماند تنها به دليل دير يا سخت جنبيدن!
هنگام اسباب کشي ترانه، يک جوان کارتني را براي کمک به خانه آورد. ترانه زماني که پرده را مي کشيد، جواني وارد خانه ي روبه رو شد. گاهي هنگام رفت و آمد در محله، نگاهي ترانه را زير چشم داشت (البته پرواضح است که در چنين جوامعي هيچ حرکتي از ديد اطرافيان بي ربط و مربوط، و گاهي حکومت نظامي، دور نمي ماند). به خصوص با نقل قول هاي آن دلال، و بالاخره روزي که براي ترانه خواستگار مصلحتي آمد، کسي گل به دست، گل و شيريني به دست ديگري را جلوي خانه ي ترانه مي يبيند و با مکثي کوتاه، مي گذرد و وارد همان خانه ي روبه رو مي شود. هيچ کدام از اين چند تکه آشکار و در فوکوس فيلم نيست؛ بسيار گنگ و محو نشان داده مي شود؛ چه، اين گونه عشق ها اساسا مبهم هستند و گاهي آدم فکر مي کند اشتباه کرده. البته گاهي هم اشتباها آدم تصور مي کند کسي مي خواهدش که شايد او هرگز بدين موضوع توجه نکرده!