راستی آنوشا! امروز کامپیوتر دفتر زبانشناسی رو که باز کردم، این نوشته اومد رو صفحه. به جون خدابیامرز آقاجون ...
به جون بابام اینا که این دیگه ارتکاب خودم نیست. من فکر میکردم یه کمی ویرایش بلدم، اما از وقتی تو و نهال با "جدانویسی"هام مخالفت کردین، همون تتمه اعتماد به نفس رو هم از دست دادم. با این حال، توی همین شعر یا "دکلمه" هم دستکی بردم! بالاخره نمیدونی شاعر کیه؟
چشمهات را انکار میکنم
وقتی وجودم را میگردند
...
به آغوشت میگریزم
که نبینم حقیقت را
که رفتهای
چهگونه به کسی خبر دهم که زمین دیگر گرد نیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر