حراج

۱۳۸۵ مرداد ۲۸, شنبه

بین نهال! می­گما: تو که هیچ، حتی این آنوشا هم با همه­ی فسقلی­یت­ش بدم نمی­گه­ها!
باشه، باشه؛ خانومونا! آقایونا! چشم! دیگه چس_ناله تموم شد. روز از نو، بی روزی از نو!
آهای ملت کمی_تاقسمتی غیور و تقریباً قیام­کرده­ی واشگتن دی سی، مریلند، ویرجینا !
امروز و فردا خونه­ی ما میدون حراجیه! دیر بجنبین، تموم شده. نگین نگفتی! ؛ به دلایل مختلف، از جمله این که سیگارم تموم شده و در ضمن دارم خونه می­خرم و ناقابل به بیست هزار دلار برای خرج محضر نیاز فوری است.
مخلص
به مهسا و بقیه هم قول این ذره شرف باقی مونده رو می­دم که بعد از حراجی، سریال "من و تصدیق­م" را پی­گیری کنم.

هیچ نظری موجود نیست: