مرد جان به لب رسیده را چه نامند ؟ بانوی من
به همت نوشیدن ویسکی در این ماه مبارک! ذهنم لق میزند
خودم هم لق می زنم بانو
کلماتم لق می زند
واژه ناسور شده
میان ماندن و رفتن
میان مرگ و حیات
کجایی بانو با من ی یا دور دور
اگر بگویم دلم برایت تنگ شده به من می خندی ؟
اگر بگویم باز مثل بچه ها اشک به مشک شده ام چه؟
اگر بگو یم که می ترسم
اگر بگویم که ...
جانا چه گویم شرح فراغت
چشمی و صد نقش
...جانی و صد آه
بانو ، بانو ، بانوی من
بگذار به حساب مستی ام ، راستی اش را خود دانی
مرد جان به لب رسیده را چه نامند بانوی من؟
به همت نوشیدن ویسکی در این ماه مبارک! ذهنم لق میزند
خودم هم لق می زنم بانو
کلماتم لق می زند
واژه ناسور شده
میان ماندن و رفتن
میان مرگ و حیات
کجایی بانو با من ی یا دور دور
اگر بگویم دلم برایت تنگ شده به من می خندی ؟
اگر بگویم باز مثل بچه ها اشک به مشک شده ام چه؟
اگر بگو یم که می ترسم
اگر بگویم که ...
جانا چه گویم شرح فراغت
چشمی و صد نقش
...جانی و صد آه
بانو ، بانو ، بانوی من
بگذار به حساب مستی ام ، راستی اش را خود دانی
مرد جان به لب رسیده را چه نامند بانوی من؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر