گفت و گو با کشیش مسلمان زاده
روابط نامشروع کل کیان با کل جهان
۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه
مَخلص ماجرا:
روزگاری، مردی برای زنی نقش میزند: "من تو را دوست دارم."
اما قانون اسلامی-ایرانی اجازهی وصلت نمیدهد.
سرنوشت، زن را به دوردست ها میبرد و سپس خود، برای رقم زدن بختی دیگر، سویی دیگرمیرود.
سالها بعد، مرد، اینبار از بلندگویی به نام "رادیو" به زن میگوید: "من تو را دوست داشتم."
اما فاصلهای به قطر کرهی زمین امکان وصلت نمیدهد.
ماهها بعد، غریبهای حکم میدهد: وا اسلاما! روابط نامشروع دو نیمکره کشف شد! همه را گردن زنید!
همه سکوت میکنند.
سرنوشت نوشت: نمیدانم.
زن به سرنوشت پیغام داد:
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
مطالب مرتبط
-------------------
به یک خوانندهی زمانه
"علیرضا" ی عزیز
من، به جای مهدی خلجی، تأیید میکنم که: بله، قرارداد رسمی ازدواج ما رسماً فسخ شده است.
اما در جای خودم اصلاح میکنم که: این طلاق حدود چهار ماه پیش انجام شد و نه دو سال پیش. حتی "متارکه" ی ما، به یک سال و نیم نمیرسد.
و میافزایم: نه تنها برادران کیهان (بنا به قاعدهی شغل شریفشان) و آقای خلجی (بنا به قاعدهی عاشق شدن و خواستگاری و ازدواج و بیشاز هفت سال زندگی ِبیست و چهارساعته مشترک و هوشمندی و فراست) از ماقبل و مافی و مابعد آن ازدواج مطلعند و بلکه بر ریزترین جزئیات آن وقوف کامل دارند، که حتی از شمای خواننده و شنوندهی گرامی رادیو زمانه نیز، آن "سرّ نامشروع" را نپوشاندم؛ همان گفتوگو با باسم رسام که تنها سند یا دستاویز "دستگاه مقننه-قضائیه-مجریه و تحقیقاتی- تبلیغاتی- مطبوعاتی کیهان" شد برای اثبات "روابط نامشروع" نه فقط من و باسم، بلکه کل کیان با کل جهان!
دموکراسی خیابان یکطرفه نیست
روزنامه کیهان در یادداشت تازه ای به بازتاب گزارش خود در باره رادیو زمانه پرداخته است و در آن همان حرفهای قبلی را تکرار کرده است. کیهان به نوشته های مهدی خلجی و ماه منیر رحیمی و دیگران پاسخ داده است و در این میان چند کلمه ای هم در باره دو یادداشت من آورده است. من در اینجا چند نکته ای را که مربوط به ادعاهای کیهان با ارجاع به نقد من است پاسخ می دهم و دوستان دیگر هم در صورت تمایل می توانند پاسخ تازه ای به کیهان بدهند. می کوشم بعضی از آنچه می خواستم در نقد سوم خود بنویسم نیز در همین حا بیاورم.
نویسندگان کیهان متن نوشته های دوستان زمانه را بیش از آن که خوانده باشند تفسیر کرده اند و گرنه شماری از ایرادها را مطرح نمی کردند. مثلا در باره مهمترین بخش ادعاهاشان که وابستگی است اگر نامه مدیر پرس نو را بدقت می خواندند در می یافتند که پاسخ چیست. کیهان می نویسد:
«مهدي جامي»، مدير راديو زمانه، در سلسله گزارش هايي كه روزهاي 25 و 27 آذر 1386، به عنوان يادداشت اول اين رسانه اينترنتي منتشر شده است، بدون هيچ گونه پاسخگويي به وابستگي «راديو زمانه» به «سرويس اطلاعات و امنيت هلند»، با رويكردي سياسي به تحليل گزارش روزنامه كيهان پرداخت.»
این برادران چه جور پاسخی می خواهند؟ استدلال بر عهده خود آنها ست که اتهام زده اند. وابستگی به سرویس اطلاعاتی از نطر من نقش خود در آب دیدن است. آنها چون به احتمال زیاد به نوعی به سرویس های اطلاعاتی موازی وابسته اند شیوه دیگری برای ادامه حیات رسانه جز وابستگی نمی شناسند. برای تنویر افکار ایشان و دیگرانی که ممکن است این حرفها را باور کنند می گویم که زمانه را یک هیات سی نفره از وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران و رسانه شناسان در کارگاه زمانه در جولای 2006 پایه گذاری کردند. گروهی از صمیمی ترین و فعالترین و باذوق ترین روزنامه نگاران جوان ایرانی که هیچ انگ وابستگی به آنها متصور نیست هم زمانه را همراه با گروهی از فرهیختگان با سابقه و خوشنام ایرانی اداره می کنند. من در نوامبر 2006 پس از یازده سال به تهران رفتم. اگر کوچکترین نشانی از وابستگی ما به یک سرویس اطلاعاتی موجود بود احتمال زیاد از آن سفر بر نمی گشتم. وانگهی من در همان یادداشت اول خود بروشنی نشان دادم که کیهان چنان جمع بزرگی از افراد و گروههای مختلف را به یک چوب رانده که محال است بتوان جز در مخالفت آنها با روشهای کیهانی وجه اشتراک شاخص دیگری میان آنها پیدا کرد.
زمانی گل آقا به حسن حبیبی که گفته بود باید اقشار آسیب پذیر را شناسایی کرد، به شوخی گفت: شما اقشار آسیب ناپذیر را شناسایی کنید که کار ساده تری است و باقی را جزو آسیب پذیرها بگذارید. حال باید به این اتهام زنندگان گفت: شما نشان دهید که چه کسی از نظر شما متهم و وابسته نیست تا معلوم شود دایره غیروابستگان از نظر شما چقدر کوچک است. امری که در نوبت بعدی موید آن خواهد شد که تحلیل من از ایشان به عنوان مانویان جدید تا چه حد درست است. اگر فهم مانویگری برای ایشان دشوار باشد می توانم بخوبی نشان دهم که اندیشه کیهانی یک اندیشه خوارجی است. اندیشه ای که جز گروه بسیار کوچکی همه را منحرف تلقی می کند.
باری اگر پاسخ روشن دوای درد این برادران باشد به صراحت می گویم که اگر کوچکترین نشانی پیدا کنند که زمانه وابسته به این یا آن سرویس اطلاعاتی است اولین نفری خواهم بود که از کار کناره بگیرم. سرمایه زمانه استقلال آن است و واقع این است که دارد هزینه های استقلال خود را می پردازد. دوسوی طیف ذوب شدگان در جمهوری اسلامی و ذوب شدگان در ضدیت با آن مخالف زمانه اند که می خواهد رسانه مردم باشد. هر دو سوی طیف مردم را نادیده می انگارند. یکبار این سوال را مطرح کرده بودم که چه کسی از رادیو زمانه می ترسد. حال باید بگویم: همه کسانی که برای مردم نقشی و وزنی قائل نیستند. این دست سیاست پیشگان فکر می کنند سرنوشت مردم را باید با سرویس های اطلاعاتی معین کرد. اگر با سرویس اطلاعاتی مورد علاقه آنها مرتبط نیستی لابد به سرویس اطلاعاتی مقابل آنها رابطه داری. اما ما رسانه ایم. با مردم رابطه داریم.
کیهان می نویسد: «در قسمت اول اين يادداشت با عنوان «همه متهمان آقاي شريعتمداري» وي «كيهان» را متهم كرد كه براساس ليستي از پيش تعيين شده بر «پرونده سازي»(!) عليه افراد و گروههاي سياسي مي پردازد.»
من درست متوجه نمی شوم که آن علامت تعجب برای چیست. روزنامه کیهان نان اش را از راه پرونده سازی می خورد. چه کسی است که این را نداند؟ بعد هم ادامه می دهد:
«اين در حالي است كه «راديو زمانه» تاكنون هيچ استدلالي را براي برگزيدن خط مشي «اسلام ستيزي» و «اشاعه فحشاي عريان» اقامه نكرده است، بلكه در قسمت دوم يادداشت «مهدي جامي» كوشش شده است كه گسترش فحشا امري موجه جلوه داده شود.»
این مساله فحشا از آن مسائلی است که کیهان باید بکوشد کمتر پایه بحث و طعن هایش قرار دهد زیرا ممکن است ناقدان در جواب خود بر گسترش عظیم فحشای ناشی از مدیریت همفکران ایشان در صحنه سیاست ایران انگشت بگذارند. کسی می تواند دیگران را متهم به اشاعه فخشا کند که خود پاکدامن باشد و از پاکدامنی دفاع کرده و آن را نهادینه کرده باشد. کشوری که دارد به بزرگترین بازار فحشا در منطقه تبدیل می شود و دخترانش را صادر می کند و زیر پرچم دولت اسلامی هیچگونه امنیت جنسی در خیابان و خانواده باقی نمانده است باید کمی فروتن باشد و به دور و بر خود بنگرد. توزیع فیلمهای پورنو یکی از پرسودترین حرفه های مورد علاقه درآن مملکت است. راه دور نمی روم. فقط یادآوری می کنم حرف مقامات انتظامی ایران را که به گردش پول بزرگ چند میلیاردی از فروش فیلم همخوابگی خانم هنرپیشه ای با نامزدش اشاره کرده بودند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
کار زمانه گسترش فحشا نیست. پاسخ دادن به سوالهایی است که در جامعه موج می زند و زیر حاکمیت سانسور و لاپوشانی بی جواب مانده است.
تازه این فقط اشاره به بخش خاصی از فحشا ست. اگر وارد بحثهای دیگری مانند اختلاس و ارتشا و کار-چاق-کنی و قاچاق و بی قانونی و فشارهای ناروای سیاسی و زندان و مجازاتهای غیرانسانی و بی برنامگی مزمن و اتلاف حرث و نسل و زیر پا گذاشتن شرع و قانون شویم دامنه سخن بسیار فراتر خواهد رفت.
در باره اسلام ستیزی هم پاسخ من مشابه است. باز راه دور نمی روم. به قول مرحوم بازرگان این فریادهای وااسلاما و تبلیغات سبک روسی برای دفاع از اسلام و البته تذبذب دینی در رفتار مدیران و رهبران و تسلط ریاکاری در جامعه اسلامی ایران و بدتر از همه دولتی کردن دین و تقلیل آن به ظواهر بزرگترین عامل خروج مردم از دین - و خروج از کشور دین دولتی شده - بوده و هست. بهتر است مدعیان کمی به خود و نتایج تدبیر مدیران در کارهای داخلی بنگرند و بعد زمانه را متهم کنند. آن نوع اسلام که ایشان می ورزند مطلوب هیج صاحب خردی نیست. در این قول مشهور شده پس از انقلاب بنگرید که هیچکس بهتر از این دست مسلمانان با اسلام ستیز نکرده است و اسلام را بی آبرو نساخته است. من روزگاری با معاون حزب نهضت اسلامی در تاجیکستان در همین باب گفتگو می کردم. از او پرسیدم بزرگترین خطر برای اسلام چیست؟ گفت خود اسلام!
نیاز به استدلال بسیار نمی بینم. باز هم راه نزدیک می روم: نویسندگان و پنهان پژوهان و اسلامخواهان کیهان در این بنگرند که چقدر روش کار و فکر و تبلیغ و روزنامه نگاری آنها مردمان را به سوی اسلام جلب کرده است که می خواهند دیگران هم از راه ایشان بروند؟ من یقین دارم که ایشان اگر گروههای بزرگی را از اسلام فراری نداده باشند کسی را به اسلام خود جلب نکرده اند. کسی که پای در گل خود مانده است خوب است زبان طعن بر دیگران ببندد.
نمونه اسلامخواهی کیهان در همان یادداشت پیشین ایشان بروشنی ثبت است. آنها برای دفاع از آنچه خود صحیح می پندارند به هیچ اصلی پایبند نیستند و مظهر کامل هدف وسیله را توجیه می کنند می شوند. این آن اسلامی است که قرار است ایشان بپراکنند و جهانگیر شود؟ یکبار دیگر این بخش از آن یادداشت را مرور کنید:
«چه سرنوشت لايحه جرائم اينترنتي در هاله ابهام باشد، چه امكان استنتاج و اجتهاد از متن قوانين موجود براي برخورد با شبكه اي كه فحشاي سیاه را مي گستراند، ميسر نباشد، چه ضرورت درك و دريافت آن صبغه سزاوارتر امنيت اجتماعي پديد نيامده باشد، هر چه كه باشد در فقه شيعه و در قانون مجازات اسلامي ايران، فقدان نص قانوني براي پيگرد و محكوميت سايت ها و گروپ هاي خرد و كلاني كه فحشاي سیاه را در سطوح گوناگون تبليغ مي كنند، نمي تواند دليلي براي عدم صدور حكم پيگرد و مجازات قانوني عاملان آن باشد.»
این اسلام است؟ کیهان اسلامخواه چگونه به خود اجازه می دهد حکومت اسلامی را به کار غیرقانونی و غیرشرعی برانگیزد؟ خلاصه سخن بالا این است که درست است که قانون نداریم و فقه شیعه در این باب سخنی ندارد اما این موجب نمی شود که کسانی را که کیهان متهم کرده است بازداشت نکنیم و تحت پیگرد قرار ندهیم! این همان امنیت مطلوب اسلامی است؟ شاهدی بهتر از این هست که نشان دهد کیهانیان به هیچ چیز جز سرکوب هر که مخالف آنها ست نمی اندیشند؟
کیهان با روشی عوافریبانه در پایان یادداشت جدید خود نوشته است: «راديو زمانه» در حالي ژست استقبال از «سياست ديالوگ با كيهان» را برگزيده است، كه عليرغم گذشت هشت روز از انتشار «گزارش تحليلي كيهان از پروژه ناتوي فرهنگي در هلند»، هنوز متن كامل آن گزارش را براي خوانندگان خود منتشر نكرده است و تنها به نشر متوني كه ادله اي بي پايه را در رد گزارش كيهان اقامه كرده اند، بسنده نموده است.
بسادگی باید گفت دموکراسی خیابان یکطرفه نیست. کیهان متهم می کند و پاسخها را درج نمی کند که سهل است خواستار پیگرد متهم شوندگان بر اساس قانون غیرموجود است اما انتظار دارد که حرفهایش عینا در زمانه بازنشر شود! با اینهمه، راه حل ساده است: هیچ دیالوگی یکطرفه نیست. هر گاه کیهان توانست خود را راضی کند که در مقابل داستان پردازی های خود نقدها و پاسخها را درج کند و به حیثیت افراد احترام بگذارد، زمانه نیز با کمال میل نظرات کیهان را منتشر خواهد کرد. ما دست کم قدم اول را برداشته ایم. مدیر کیهان را دعوت کرده ایم. اگر اهل دیالوگ باشند دعوت متقابل خواهند کرد. نتیجه هر دیالوگی که ناشی از چنین دعوتی باشد البته در زمانه منتشر خواهد شد. اما در کیهان هم منتشر می شود؟
مهدی جامی
کیهان معتبرترین و بیغلوغشترین روزنامهی جهان
جناب آقای شریعتمداری
امیدوارم احوال مزاجیهی حضرتعالی خوب باشد و همچنان در خدمت به اسلام و مسلمین موفق و مؤید و منصور باشید.
اخیراً مطلع شدم که روزنامهی وزین کیهان که تحت اشرافِ عالی آن جناب به نشر اخبار و معارفِ حقه اهتمام دارد، برای چندمین بار در مطلبی نام این حقیر را ذکر کرده است. از اینکه افتخارِ بزرگی را نصیب بندهی بیمقدار فرمودید، حقیقتاً جای امتنان و شکرگزاری است و هدف اصلی این مسوده نیز، در اساس، ابلاغ این تشکر وافر است. حقاً بنده خود را لایق آن نمیبینم که نامام در کنار نام بزرگان دیگر بیاید؛ آنهم در روزنامهای که افتخار ملی و بل دینیِ ام القرای جهان اسلام است.
اما استطراداً مناسب دیدم اگر جسارت به آن ساحتِ مقدس نباشد، دو سه نکتهی بیاهمیت را دربارهی شرح حال خود بنویسم که شاید تذکار آن خالی از اشکال نباشد و به مجموعهی تحقیقات و تتبعاتِ پراهمیتِ حضرتعالی دربارهی رعایای خارج از ایران مساعدت کند.
لاشک و لاریب که حضرتعالی در حق بنده حسن ظن داشتهاید که مرا مشاور ارشد موسسهی واشنگتن قلمداد فرمودهاید. آقا بنده کجا و مشاورت ارشد کجا؟ همانطور که در وبسایت موسسه آمده، بنده محقق مهمان این موسسه هستم و مهمان امروز هست و فردا نیست. تراوشات قلمی بنده هم همانهاست که روی همان وبسایت میبینید. بیت:
برگ سبزی است تحفهی درویش، چه کند بینوا ندارد بیش.
همچنین حضرتعالی، موسسهی تحقیقاتی واشنگتن را کارگزار لابی اسراییل مرقوم فرمودید که صحت ندارد. آن فاضل کامل و آن جامع معقول و منقول و آن عالم خفایا و اسرار مستحضر هستند که اسراییل با آمریکا یک رابطهی دوستانهی علی حده دارد. در نتیجه جماعت یهود و اسراییلی در اینجا ناچار نیستند در خفا فعالیت کنند و پولیتیک نمایند. لابی اسراییل خود به طور علنی کار خود را میکند و دفتر و دستک خود را دارد. اگر آن جناب مایل به اخذ اطلاعاتی دربارهی موسسهی واشنگتن باشند، بنده سراپا حاضرم عنداللزوم هر گونه معلوماتی را که دارم در طبق اخلاص بگذارم.
وانگهی، شما نام آدمهای بسیار مهمی را در کنار نام من آوردهاید که این ظن را تقویت میکند که بنده تحت نظر این آقایان کار میکنم و علی الدوام، صباحاً و مساءً با ایشان صبحانه و ناهار و شام تناول مینمایم. البته این حسن ظن شما به این رعیت است که این اندازه بنده را مهم و صاحب تأثیر دانستهاید و بنده این لطف شما را هرگز به طاق نسیان نخواهم سپرد. اما جسارتاً باید عرض کنم که من نام برخی از آقایان مذکور در مرقومهی حضرتعالی را شنیدهام و یا تصویرشان را در تلویزیون دیدهام؛ اما متأسفانه هیچ کدام از این آقایان نه بنده را دیدهاند و نه حتا نام این حقیر را در عمر خود شنیدهاند. اگر باور ندارید میتوانید با خود این آقایان تماس بگیرید و از حال بنده استفسار نمایید.
در همین مرقومهی شریفهی حضرتعالی، که از نظر من جرثومهی تقوا هستید، در پنجشنبهی گذشته، اعنی مورخهی بیست و دوم آذر، آمده است که کسی به نام «م.م.ر.» زوجهی بنده است و ایشان ظاهراً طبق گفتهی حضرتعالی از «روابط جنسی نامشروع» در ماهنامهی کیان راپورتی در رادیو زمانه داده است.
بنده، باید محضر آن عالم ربانی – اعنی شما - عرض کنم که اولاً اگر مراد آن جناب از «م.م.ر» خانم ماهمنیر رحیمی باشد، بنده با ایشان نزدیک دو سال پیش متارکه نمودهام. اساساً آشنایی و ازدواج ما با هم نیز پس از خروج ایشان از نشریهی کیان صورت بسته است. در نتیجه بنده از قبل و بعد ازدواج و طلاق بیخبرم.
حضرتعالی که مراتب شرافت و شریعتمداریتان بر احدی پوشیده نیست، در مورخهی شش خرداد سنهی جاریه، در مطلبی بر این بنده منت گذاشته و نوشتهاید که این حقیر، یعنی مهدی خلجی، پادو دکتر سروش هستم. حتماً مستحضرید که ادب پادویی اقتضا میکند که پادوکننده حضوراً در رکاب پادوشونده به انجام خدمت پادویی مشغول باشد؛ در حالیکه این حقیر سالها، بلکه ده سالی است که استاد فرزانهی خود را ندیدهام و از این باب عذر تقصیر و قصور فراوان دارم. پیش از آنهم به دلیل آنکه بنده قم بودم و ایشان تهران تشریف داشتند، انجام خدمت پادویی به نحو احسن میسر نبود. تنها کاری که از این حقیر برمیآمد این بود که نوشتههای ایشان را بخوانم و گاهی در مدرسهی ایشان تلمذ کنم. حکماً بنده را با یک مهدی خلجی دیگر که پادوی دکتر سروش است اشتباه گرفتهاید، که البته با کثرت مشاغل حضرتعالی خردهای بر شما نیست.
در همان مقال متعمقانه، حضرتعالی قید فرمودهاید که بنده با روزنامههای زنجیرهای همکاری میکردم. لابد سهو لسان بوده است، چون تنها روزنامهای که با آن همکاری کردهام انتخاب بود که زنجیرهای نداشت و در عاقبت با نظارت و رعایت و بصیرت حضرتعالی و اصحاب کیهان سالها بعد مسدود شد. بنده حدود نه ماه پیش از ترک ایران، روزنامهی انتخاب را ترک کردم و از آن زمان، مع الاسف، سردبیر آن روزنامه را نه دیدهام و نه با او تماسی داشتهام.
باز در همان مقال مرقوم فرمودهاید که بنده در هلند اقامت دارم و با رادیوی «ضدانقلابی زمانه» همکاری میکنم. لازم میدانم معروض دارم که بنده، احدی هستم از آحاد رعیت ولایت ایران و دارای جواز سفر ایرانی. تابعیت هیچ کشور دیگر را بحمدالله و المنة ندارم. لابد راپورتچیهای سفارتهای علیهی ایران به حضرت شما راپورت اشتباهی دادهاند. بنده مقیم هلند نیستم و حالیه در ینگهی دنیا به دعای خیر برای حضرتعالی مشغول میباشم. با رادیوی «ضدانقلابی زمانه» هم هیچ رابطهای ندارم و از وجود آن به هیچ حال باخبر نیستم. بنده تنها یک رادیوی «زمانه» میشناسم و گاه گاه، دورادور برای آن مرقومهای میفرستم. در سجلِ این رادیو هم محلی یا صفتی با عنوان «ضدانقلابی» ثبت نشده است.
شش ماه بعد، در مورخهی سوم آذرماه، جناب شما مطلبی دیگر مطبوع فرمودید و در آن نوشتهاید که بنده، اعنی مهدی خلجی، همزمان و با حفظ سمت مشاورت ارشد موسسهی واشنگتن، لابی پژوهشی اسراییل در آمریکا، رادیو زمانه، ارگان سرویس اطلاعات و امنیت هلند، را نیز اداره میکنم.
من کاملاً واقف هستم که تنوع افشاگریهای محققانه و راهبردی و کاربردی و نیز تعدد بیاندازهی اسمها در جریدهی جرارهی کیهان ممکن است مسبب اینگونه خطاهای ریز باشد. اما از آنجا که شما وسواس تحسینبرانگیزی در ثبت تاریخ و سبک خاص خود را در تحقیقات عالیه و عالمانه دارید، وظیفه دیدم که چند نکتهی بیاهمیت را در این باب ایضاح نمایم.
بنده نه اینکه هیچ رغبتی در خود برای داشتن نقشی در ادارهی رادیو زمانه احساس نکنم. نخیر. کاملاً به عکس. ولی شما بهتر از هر کس روی زمین، احوال پنهان من – و ایضاً دیگر رعایا – را میدانید. بنده طلبهای هستم که همچنان مشغول طلبگی و تحصیل علمام و اشتغالات یک طلبه به او اجازه نمیدهد که دنبال جاه و مقاماتی که شما مکررا نسبت دادهاید، برود. من هر جا به اطراف خود نگاه میکنم مشتی کتب قدیمه میبینم و مقداری کتاب به السنهی اجنبیه. مدام مشغول تحریر و تقریر و مطالعه هستم و متأسفانه هیچ مجالی برای کسب این مقامات دلخواه ندارم.
ثانیاً شما از مرقومات این حقیر در وب سایت رادیو زمانه شاید مستحضر نباشید. اگر شایق باشید بنده یک پاکت بزرگ از این مرقومات برای شما بفرستم تا بالعیان مشاهده بفرمایید که اینگونه مکتوبات به درد هیچ دستگاه اطلاعاتی نمیخورد. آنها درست مانند سربازان گمنام امام زمانِ خودمان، علاقهای به دانستن تاریخ اسلام و مباحث حکمت و فلسفه ندارند و آن را علی الظاهر و مع الاسف اتلاف عمر میدانند و به معقولاتی که شما بیشتر از آنها سررشته دارید، مشغولاند.
القصه، نوع کاری که بنده میکنم، هرآینه تحقیق و طلبگی است و متأسفانه به بنده اجازهی ایاب و ذهاب و تشرف زیاد به حضور بزرگان نمیدهد. همسایگان بنده که همه از برادران و خواهران مظلوم سیاهپوست هستند، کاملاً تصدیق خواهند کرد که چراغ این اتاقی که همین نامه را برای شما مینویسم بیشتر شبها حتی الصباح روشن است و این حقیر مشغول تورق کتب و توغل در علوم قدیمه و فلسفه هستم. کار بنده در موسسهی واشنگتن به همان معلومات و مطبوعاتی که روی وبسایت ملاحظه میفرمایید مختصر و مقصور میباشد و بنده هیچ نوع فعالیت سیاسی را نه در عهد ماضی مرتکب شدهام و نه الیوم ارتکاب دارم. اصولاً عافیتطلبی بنده اجازهی مبارزه به آن معنا که حضرتعالی مدام مشغول آن هستید، نمیدهد.
اساساً این استطاعت معجزهآمیز آن جناب مستطاب و آن پیامبر بیکتاب - که امور عالم و آدم را همزمان از محبس اوین گرفته تا کاخ سفید، از وزارت اطلاعات ام القرا تا همهی سرویسهای اطلاعاتی جهان، با دقت تمام زیر نظر دارید و همزمان اسلامشناس و ایرانشناس و آمریکاشناس و اروپاشناس و تجددشناس و سنتشناس و عارف به علوم اولین و آخرین هستید و هر جا که بحث مبارزه و فعالیت سیاسی و انتخابات و انتصابات هست، حضرتعالی در صف اول صحنه تشریف دارید - قوهای است الاهی که فقط و فقط در وجود مقدس شما به ودیعت نهاده شده است و دیگران و از جمله بنده از آن بالکل بینصیبایم. حقیر، اگر خیلی هنر کنم قدری به مطالعه و نوشتههای خود برسم و متأسفانه هر حرفی بزنم، باید سند و مدرک ارائه کنم و دست آخر، جملهای بگویم با هزار تردید و اما. مقایسهی خودتان با دیگران حقاً خضوع و خشوع و تواضع بیش از اندازه است.
البته بنده هم نتیجه تحقیقات شما را در مطبوعهی وزین کیهان که الحق آن را معتبرترین و صادقترین و بیغلوغشترین روزنامهی روی زمین میتوان دانست که حتا نظیر آن در ممالک راقیه یافت نمیشود، میخوانم و به طور ممتع، مستفید و مستفیض میشوم؛ از جمله، مرقومهی اخیر حضرتعالی را دربارهی «ناتوی فرهنگی در هلند» و رادیو زمانه.
فرموده بودید که این نتیجهی چندین پژوهش راهبردی و کاربردی است که متن آنها در آینده منتشر خواهد شد. بنده احتراماً خواستم عرض کنم که چرا حضرتعالی در مرقومههای خود این اندازه شکستهنفسی به خرج میدهید و آنچرا که آن ذهن ثاقب و رأی صائب از راهِ طی الارض و علم لدنی یافته است، به طور تحقیق دستهجمعی وانمود میفرمایید؟ ما میدانیم که شما به تنهایی ملتی هستید برای ملت ما؛ و اساساً ذات مقدس شما که منزه و مبرای از هر گونه جهل و تردید است، میتواند بدون تحقیق و تتبع معلوماتی را منتشر کند که جمیع اولوالباب را انگشت به دهان و لب گزان نماید. مثلاً کیست که نداند که این ملاحده، لعنهم الله علی حده، چه در هلند و چه در هر جای دیگر شب و روز در کار ناتوگری علیه اسلام ناب محمدی و نمایندهی راستین آن، شخص حضرتعالی هستند؟ آیا فکر میکنید که این امور نیاز به تحقیقات دارد؟ شما لب را به آب دهان مبارک مرطوب بفرمایید، همه خلایق بغتة و بدون دلیل و برهان از شما خواهند پذیرفت. من واقعاً نمیدانم بدون رهنمودهای شجاعانهی حضرتعالی - که فقط به اتکای قلم و بدون داشتن هیچ قدرت و قوهی قهریه از قبیلِ حبس و زندان و دیگر امور خفیه، یکتنه همهی ملاحده و ضدانقلابها را حریف میباشید – تقدیر بلاد ایران چگونه بود و رعیت چه حال رقتباری داشتند.
معالی و محاسن و فضایل آن جناب مستطاب به اینجا ختم نمیشود. شاهد آن، آخرین مرقومهای است علیه روزنامهی کیهان که چند ماه پیش از ترک کشور، در روزنامهی ایران از بنده صادر شد. از کراماتِ حضرت شریعتمدار شما این است که ابداً بابت آن نوشته از این حقیر کینهای به دل نگرفته و کاملاً و بالجمله آن را فراموش کردهاید. کیست که نداند روح لطیف و شاعرانهی حضرتعالی همهجا در مکتوباتِ شما حی و حاضر است؟
نشانی و نمرهی تلفن محل کار بنده، روی اینترنت هست. از حضرتعالی که نمایندهی عظیم الشأن مقام عظمای ولایت و رهبر مسلمین جهان هستید تقاضامندم هر وقت به اطلاعاتی دربارهی زندگی شخصی بنده نیاز بود، از تماس با این حقیر مضایقه نفرمایید. امیدوارم در سفر به طهران که انشاء الله قریب الوقوع خواهد بود، شخصاً به خدمت برسم و از سعادت لقای حضرتعالی که از عطای دوجهان فضیلت بیشتر دارد و هر دقیقهی آن معادل هفتاد سال عبادت است، نصیب ببرم.
بعد التحریر: همکار اجنبی بنده، جناب آقای پاتریک کلاسون، که حقاً مرد نازنین و ایراندوستی است، مقالهی شما را خوانده بود و حضوراً نزد این جانب آمد. ایشان گلایه داشتند که حضرتعالی که نام این همه آدم را در مرقومات خود میآورید، چرا هیچ وقت اسمی از ایشان ذکر نمیکنید. بنده عرض کردم که این سهو، عمدی نیست و جناب شریعتمداری از بس نامهای فراوان در ذهن دارند و از بس ناتوی فرهنگی موضوع مهمی است، خب، طبیعی است که چند نام هم از قلم بیفتند. ولی بنده محرمانه خدمت شما معروض میدارم که من بعد، گوشهی چشمی نیز به پاتریک داشته باشید؛ خاصه آنکه ایشان بسیار مشتاق دیدار شما هستند و اگر شما اجازه بفرمایید همین امروز بلیط طیاره میگیرند و در طهران به خدمت میرسند.
در خاتمه، استدعا دارم بندهی ناچیز را از دعای خیر، علی الخصوص، در مظان استجابت دعا فراموش نفرمایید.
العبد الفقیر، مهدی الخلجی، القمی المولد، الواشینغطنی المسکن، المتوطن فی الغربة الغربیة
مهدی خلجی
----------------------